رمان اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت هفتم
نویسنده : فاطمه حیدری
خلاصه رمان
نگاه در چشمان بیمارش میدوزم! بغض را قورت میدهم...اما..نه نمیشود..همیشه باریدن یعنی زن..زن یعنی همیشه باریدن!
اینجاهوا ابریست...آنجا را نمیدانم! اینجا نفس تنگ است..آنجا را نمیدانم! اینجادنیایم اندازه آغوشیست که یکبار هم لمسشان نکرده...اینجا...نجیبانه دور میشوم..نانجیبانه قلبم پا میکوبد!
اینجا زنی عاشقانه میبارد..اشتباه نکن...همه جا زنان میبارند...گاهی عاشقانه..گاهی عارفانه...گاهی ... گاهی زنان تنها میبارند...بی هیچ بهانه!
رمان اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت ششم
نویسنده : فاطمه حیدری
خلاصه رمان
نگاه در چشمان بیمارش میدوزم! بغض را قورت میدهم...اما..نه نمیشود..همیشه باریدن یعنی زن..زن یعنی همیشه باریدن!
اینجاهوا ابریست...آنجا را نمیدانم! اینجا نفس تنگ است..آنجا را نمیدانم! اینجادنیایم اندازه آغوشیست که یکبار هم لمسشان نکرده...اینجا...نجیبانه دور میشوم..نانجیبانه قلبم پا میکوبد!
اینجا زنی عاشقانه میبارد..اشتباه نکن...همه جا زنان میبارند...گاهی عاشقانه..گاهی عارفانه...گاهی ... گاهی زنان تنها میبارند...بی هیچ بهانه!
رمان اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت پنجم
نویسنده : فاطمه حیدری
خلاصه رمان
نگاه در چشمان بیمارش میدوزم! بغض را قورت میدهم...اما..نه نمیشود..همیشه باریدن یعنی زن..زن یعنی همیشه باریدن!
اینجاهوا ابریست...آنجا را نمیدانم! اینجا نفس تنگ است..آنجا را نمیدانم! اینجادنیایم اندازه آغوشیست که یکبار هم لمسشان نکرده...اینجا...نجیبانه دور میشوم..نانجیبانه قلبم پا میکوبد!
اینجا زنی عاشقانه میبارد..اشتباه نکن...همه جا زنان میبارند...گاهی عاشقانه..گاهی عارفانه...گاهی ... گاهی زنان تنها میبارند...بی هیچ بهانه!
رمان اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت چهارم
نویسنده : فاطمه حیدری
خلاصه رمان
نگاه در چشمان بیمارش میدوزم! بغض را قورت میدهم...اما..نه نمیشود..همیشه باریدن یعنی زن..زن یعنی همیشه باریدن!
اینجاهوا ابریست...آنجا را نمیدانم! اینجا نفس تنگ است..آنجا را نمیدانم! اینجادنیایم اندازه آغوشیست که یکبار هم لمسشان نکرده...اینجا...نجیبانه دور میشوم..نانجیبانه قلبم پا میکوبد!
اینجا زنی عاشقانه میبارد..اشتباه نکن...همه جا زنان میبارند...گاهی عاشقانه..گاهی عارفانه...گاهی ... گاهی زنان تنها میبارند...بی هیچ بهانه!
رمان اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت سوم
نویسنده : فاطمه حیدری
خلاصه رمان
نگاه در چشمان بیمارش میدوزم! بغض را قورت میدهم...اما..نه نمیشود..همیشه باریدن یعنی زن..زن یعنی همیشه باریدن!
اینجاهوا ابریست...آنجا را نمیدانم! اینجا نفس تنگ است..آنجا را نمیدانم! اینجادنیایم اندازه آغوشیست که یکبار هم لمسشان نکرده...اینجا...نجیبانه دور میشوم..نانجیبانه قلبم پا میکوبد!
اینجا زنی عاشقانه میبارد..اشتباه نکن...همه جا زنان میبارند...گاهی عاشقانه..گاهی عارفانه...گاهی ... گاهی زنان تنها میبارند...بی هیچ بهانه!
رمان اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت دوم
نویسنده : فاطمه حیدری
خلاصه رمان
نگاه در چشمان بیمارش میدوزم! بغض را قورت میدهم...اما..نه نمیشود..همیشه باریدن یعنی زن..زن یعنی همیشه باریدن!
اینجاهوا ابریست...آنجا را نمیدانم! اینجا نفس تنگ است..آنجا را نمیدانم! اینجادنیایم اندازه آغوشیست که یکبار هم لمسشان نکرده...اینجا...نجیبانه دور میشوم..نانجیبانه قلبم پا میکوبد!
اینجا زنی عاشقانه میبارد..اشتباه نکن...همه جا زنان میبارند...گاهی عاشقانه..گاهی عارفانه...گاهی ... گاهی زنان تنها میبارند...بی هیچ بهانه!
رمان اینجا زنی عاشقانه میبارید قسمت اول
نویسنده : فاطمه حیدری
خلاصه رمان
نگاه در چشمان بیمارش میدوزم! بغض را قورت میدهم...اما..نه نمیشود..همیشه باریدن یعنی زن..زن یعنی همیشه باریدن!
اینجاهوا ابریست...آنجا را نمیدانم! اینجا نفس تنگ است..آنجا را نمیدانم! اینجادنیایم اندازه آغوشیست که یکبار هم لمسشان نکرده...اینجا...نجیبانه دور میشوم..نانجیبانه قلبم پا میکوبد!
اینجا زنی عاشقانه میبارد..اشتباه نکن...همه جا زنان میبارند...گاهی عاشقانه..گاهی عارفانه...گاهی ... گاهی زنان تنها میبارند...بی هیچ بهانه!